آمار بازدید
بازدید امروز => 7
باردید دیروز => 0
بازدید هفته => 16
بازدید ماه => 1981
بازدید سال => 3093
بازدید کل => 39579
کل مطالب => 238
کل نظرات => 232
بیشترین بازدید => 9979
تاریخ بیشترین بازدید : 1395/3/18
امکانات وب
تبلیغات
1- درحال کامل کردن نسخته انگلیسی وبلاگ
2- در حال آماده کردن امکان تبلیغ در وبلاگ
3- در حال آماده کردن صفحه ی اصلی
4- فعلآ همه صفحات اجتماعی وبلاگ بسته است (( در این زمینه منتظر اطلاع رسانی بیشتر باشید . ))
5- در حال کامل کردن یک نوشته ویژه برای تیر ماه

به نام خدا

مهاجم ایرانی روستوف بعد از سوون مین و عمر عبدالرحمان به عنوان بهترین بازیکن قاره کهن در سال ۲۰۱۶ انتخاب شد .

روزنامه sandals for goal posts اسامی برترین بازیکنان فوتبال آسیا را در سال 2016 اعلام کرد . بر اساس گزارش این روزنامه سرشناس، سوون مین بازیکن کره‌ای که در تاتنهام بازی می‌کند به عنوان بهترین بازیکن قاره آسیا انتخاب شد. بعد از او عمر عبدالرحمان اماراتی بهترین شد و سردار آزمون ستاره ایرانی روستوف روسیه هم در جایگاه سوم قرار گرفت و از نظر این روزنامه به عنوان سومین بازیکن برتر فوتبال آسیا در سال ۲۰۱۶ انتخاب شد .

آزمون در سال ۲۰۱۶ بازی‌های درخشانی را برای روستوف به نمایش گذاشت و توانست در دیدار برابر اتلتیکو مادرید و بایرن مونیخ در لیگ قهرمانان اروپا گلزنی کند و همین باعث شد تا در این فهرست نام او وجود داشته باشد . سهم فوتبالیست‌های ایران در این لیست ۹ بازیکن بود که مهمترین آن سردار آزمون ، مهاجم ملی‌پوش کشورمان بود که در رده سوم قرار گرفت .

بازیکنان ایرانی که موفق شدند با عملکرد درخشانشان در فصل گذشته در لیست ۱۰۰ بازیکن برتر آسیا قرار بگیرند به تفکیک رتبه‌هایشان به شرح زیر است :

۱. سردار آزمون(۳)

۲. علیرضا جهانبخش(۲۲)

۳. مهدی طارمی(۳۲)

۴. سعید عزت اللهی(۳۸)

۵. محمد طیبی(۴۴)

۶. علیرضا بیرانوند(۵۶)

۷. رضا قوچان‌نژاد(۷۰)

۸. کریم انصاری فرد(۷۶)

۹. میلاد محمدی(۹۸)

نویسنده => سینا

به نام خدا

چند وقت پیش تو اصفهان یه توالت عمومی رفتم یکم کارم طول کشید وقتی اومدم بیرون دیدم ۷-۸ نفر تو صف واستادن و تا منو دیدن شروع کردن به تیکه انداختن که :

- عافِیت باشِد .


 - خسِّه نباشین .

- نه هنو انگار یه چیزی اِزد موندِس .

- فک کردم از میون رفدِی .

- های، چشادون وا شد .

- اصی انگار نور اِزدون ساطع میشد .

- حالا اومدی سَری وزن .

- میخواسی صدا بِزنی تا بچا بیاند کُمِکِد .
 
 - یُخدچی روغن بخور راش واشِد آ به خودِد صَتمه نزنی .

- خوردنش چِقَده طول کشیدِس که پَس دادنش اَنقَده شد ؟

- از این دفعه که گذِشد …ایشالا اِز دفعه دیگه یه وِکیل بیگیر آ کارا بسپار دسِش آ خوددا راحت کون .

- دُشِک آ لاحاف میبُردی با خودد !

اصن یه کاری کردن باهام که تو خونه هم که دستشویی میرم سه سوته میام بیرون ... !

نویسنده => سینا

[ چهار شنبه 7 بهمن 1394برچسب:جوک,جوک اصفهانی,تیکه,تیکه اندازی,مطلب خنده دار,, ] [ 1:56 ] [ سینا و تینا ]

به نام خدا

ارسالی توسط => سینا

[ چهار شنبه 19 فروردين 1394برچسب:ترول,ترول جدید,ترول باحال,عکس خنده دار,, ] [ 17:55 ] [ سینا و تینا ]

به نام خدا

ارسالی توسط => سینا

[ جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, ] [ 10:24 ] [ سینا و تینا ]

به نام خدا


دیدن تصویر همسر  آینده



ابتدا شکل ظاهری فرد مورد علاقه ی خود را تجسم کنید .

سپس برروی مشاهده کلیک کن و چند ثانیه صبرکن ...

مشاهده

ارسالی توسط => سینا

[ پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:پیش بینی,همسر,همسر آینده,پیش بینی دقیق, ] [ 17:18 ] [ سینا و تینا ]

به نام خدا

جُحا کیست ؟

شوخی های جحااز هزاران سال پیش تا کنون به زبان های مختلف دنیا از جمله فارسی ترجمه شده است.

جحا نام فردی است که در ایران او را بانام ملا نصرالدین می شناسیم . در مناطق مختلف جهان با نام های جاهان ، جیوکا ، جیوفا ، جورج ، جوهه ، جحی ، جهیور ، و... شناخته میشود . در ترکیه با نام خواجه نصیر الدین معروف است . برخی او را احمق و برخی او را دانشمند میدانند و میگویند دشمنانش برایش لطیفه می ساختند . این شوخی ها هرچه که باشند ، فقط نمیخندانند و بلکه انسان را به فکر هم فرو میبرند .

مثال :

قلب تو را میسوزاند نه قلب مرا

روزی جحا به خانه یکی از دوستانش رفت ، نان و عسل برایش آوردند . نان که تمام شد ف عسل را خالی خالی میخورد . دوستش گفت :(( عسل را خالی خالی نخور ! شیرینی زیاد قلبت را میسوزاند . )) جحا گفت :(( قلب تو را که صاحب عسل هستی میسوزاند نه قلب مرا )) .

آرام

ارسالی توسط => تینا

[ سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, ] [ 14:41 ] [ سینا و تینا ]

به نام خدا

انواع خر (طنز)

 

خر شاکی

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر رمانتیک

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر کیف

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر کنجکاو

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر لوس

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر نجیب

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر بدبخت

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر نی نی

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر مدرن

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر عراقی

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر اسراییلی

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر حمال

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر مکزیکی

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر در چمن

 

 

انواع خر (طنز)

 

خرخون

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر زور

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر حماسه ساز

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر گلادیاتور

 

 

انواع خر (طنز)

 

خر گاز سوز

ارسالی توسط => سینا

[ جمعه 1 آذر 1392برچسب:, ] [ 19:23 ] [ سینا و تینا ]

به نام خدا

ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻮﻟﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻥ ﯾﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺧﯿﻠﯽ
ﺷﯿﮏ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ , ﺩﺭﺑﻮﻥ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﮔﻔﺖ : ﺳﻼﻡ ﺑﻬﺮﻭﺯ ﺟﺎﻥ ...
ﺣﺎﻟﺖ ﭼﻄﻮﺭﻩ ؟؟؟
ﺯﻧﻪ ﯾﻪ ﮐﻢ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺑﻬﺮﻭﺯ , ﺗﻮ ﻗﺒﻼ ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﺑﻮﺩﯼ ؟؟ ...
ﺷﻮﻫﺮ : ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﯾﺎﺭﻭ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺷﮕﺎﻩ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻦ , ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺭﻭ ﺑﯿﺎﺭﻡ ؟؟؟
ﺯﻧﻪ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﻪ ﺗﻮ ﭼﯽﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ؟؟؟
ﺷﻮﻫﺮ : ﺍﯾﻨﻢ ﺗﻮﯼ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺎﺷﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﻨﻮﺩﯾﺪ ...
ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﮔﻔﺖ : ﺳﻼﻡ ﺑﻬﺮﻭﺯ ﺟﺎﻥ ... ﺁﻫﻨﮓ
ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﺘﻮ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ ﺑﺮﺍﺕ ....
ﺯﻧﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﮐﯿﻔﺸﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ .
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺩﻭﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ . ﺯﻧﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺷﺪ ....
ﺑﻬﺮﻭﺯ ﺟﻠﻮ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﭘﯿﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﮔﺮﻓﺘﻦ ....
ﺯﻧﻪ ﺳﺮﺵ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻓﺤﺸﺎﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺩﺍﺩ ...
ﯾﻬﻮ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ : ﺑﻬﺮﻭﺯ ﺍﯾﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﺨﺸﻮ ﺯﺩﯼ
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯽ ﺍﺩﺑﻪ ﻫﺎ

ارسالی توسط => سینا

[ جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, ] [ 2:41 ] [ سینا و تینا ]

به نام خدا

 

من سرم توی کار خودم بود

 

 

.................................................................................

 

بعد یه روز یه نفرو دیدم

 

 

..........................................................................................

 

اون این شکلی بود

 

 

..............................................................................................

 

ما اوقات خوبی با هم داشتیم

 

 

من یه کادو مثل این بهش دادم

 

 

.........................................................................

 

وقتی اون کادومو قبول کرد من اینجوری شدم

 

 

...................................................................................

 

ما تقریبا همه شبها با هم گفت و گو میکردیم

 

 

.......................................................................................

 

وقتی همکارام من و اونو توی اداره دیدن اینجوری نگاه میکردن

 

 

......................................................................................................

 

و منم اینجوری بهشون جواب میدادم

 

 

..........................................................................................................

 

اما روز ولنتاین اون یه گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه

 

 

.........................................................................................................

 

و من اینجوری بودم

 

 

..................................................................................................

 

بعدش اینجوری شدم

 

 

...............................................................................................

 

احساس من اینجوری بود

 

 

...............................................................................................

 

بعد اینجوری شدم

 

 

..................................................................................................

 

بله….آخرش به این حال و روز افتادم

 

 

................................................................................................................

 

پدر عاشقی بسوزه

ارسالی توسط => سینا

[ شنبه 1 تير 1392برچسب:, ] [ 16:59 ] [ سینا و تینا ]

به نام خدا

1- بچه  به پدرش میگوید : بابایی , یک هواپیما که این همه بزرگ است را چگونه میدزدند ؟

پدر میگوید : پسرم دزدها صبر میکنند تا هواپیما به آسمان برود و کوچک شود وقتی که هواپیما کوچک شد آنرا میدزدند .

 

2- به یک آدم خسیس میگویند : پسرت رکورد شکسته !

آدم خسیسه میگوید : بی خود کرده من که خسارتش را نمیدهم !!!

3- مادر زن به دامادش میگه : خوب داماد جان بگو ببینم که از کار و بارت راضی هستی ؟

داماد به مادر زنش میگه : بله دیروز یک ماشین لباس شویی خریدم کارم سبک تر شد .

4- روزی مردی از کنار دریا میگذشت , مرد دیگری را دید که کنار دریا ایستاده و میگوید : ماشاالله , ماشاالله و ...

مرد از او میپرسد : چرا این جمله را تکرار میکنی ؟

مرد جواب میدهد : الآن دقیقاً یک ساعته پسرم رفته زیر آب و هنوز بالا نیومده , من دارم ماشاالله میگویم که پسرم چشم نخورد .

 

ارسالی توسط=>سینا

[ پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:جک,طنز,مطلب طنز,جوک جدید,لطیفه,مطلب خنده دار,جوک,جوک خنده دار,جک خنده دار,, ] [ 13:6 ] [ سینا و تینا ]

صفحه قبل 1 صفحه بعد

10 نوشته برتر